معنی دریانورد بریتانیایی
حل جدول
آرتور ادواردز
بن اینسلی
ج
جیمز ماتسون
جرج راجر
ک
ساسکیا کلارک
جان گرتون
م
الن مکآرتور
نیکلاس مونسرات
ویلیام جاردین
دریانورد و پوینده بریتانیایی
جیمز کوک
دریانورد
ملوان
ملاح، کشتیبان
ملاح
دریانورد پرتغالی
ماژلان
لغت نامه دهخدا
دریانورد. [دَرْ ن َ وَ] (نف مرکب) دریانوردنده. دریارو. آنکه در دریا رود. (آنندراج). مسافر دریا. (از لغت محلی شوشتر - خطی). بحرپیما. بحری. || ملاح. کشتی بان. کشتی ران. نوتی. نواتی:
خاطرم فحل است کو دریا نورد آمد چو شیر
شیر بستن گربه آسا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
|| کنایه از عرفا و ارباب ذوق. (لغت محلی شوشتر خطی).
فرهنگ عمید
کسی که با کشتی روی دریا گردش و مسافرت کند،
ناخدا،
ملاح،
فرهنگ معین
آن که با کشتی دریا را طی کند، ملاح. [خوانش: (~. نَ وَ) (ص فا.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
ملاح، ملوان، ناخدا، ناوبان
فارسی به انگلیسی
Mariner, Navigator, Sailor, Seafarer, Seafaring, Seaman
فارسی به عربی
فارسی به ایتالیایی
marinaio
فارسی به آلمانی
Britisch, Englisch
معادل ابجد
1169